ناسیونالیسم کرد و مسئله زن
بخش کوچکی از رازهای سیاه
قسمت دوم
دريا جواديان
در بخش نخست این نوشته و در آخر آن سوالی را مطرح کردم که در این بخش به جواب این سوال می پردازم، آنهم این سوال بود که منفعت سیاسی ناسیونالیسم قومپرست کرد در کردستان عراق چرا از هجوم وحشیانه به زنان تامین میشود. چرا اگر زن در این جامعه تحت وحشیانه ترین قوانین نباشند٬ کشته نشوند و بی حقوق نباشند٬ این مسئله خطری برای ناسیونالیسم قومپرست کرد در کردستان عراق است؟
در طول سال های اخیر و خصوصا پس از حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق، فاصله طبقاتی، فقر، گرانی، بیکاری و... بیش از پیش شده است. جامعه کردستان عراق هرچه به سمت تثبیت بیش از پیش این پدیده وحشتناک، همانا قدرت یابی سیاسی ناسیونالیسم کرد به کمک آمریکا در این منطقه پیش رفت درد و رنج و مشقاتش فزونی یافت. عمق این درد و رنج و فلاکت همه جانبه در این مقطع زمانی هنوز به خوبی درک نشده بود. دلیل آنهم خیلی ساده بود، از سویی جنایت رژیم پوسیده رژیم بعث عراق علیه مردم زحمتکش در کردستان عراق به قدری هولناک و خیره کننده بود که مردم کردستان عراق چاره دیگری را در پیش روی خود نمی دیدند و از سویی دیگر شدت نفرت پراکنی قومی ناسیونالیسم کرد علیه "اعراب"، با توجه به میزان دستیابی این جریان پوسیده به رسانه های گوناگون به قدری زیاد بود که یک نوع خوشباوری نسبت به آنچه که "حکومت خودمان" نام گرفته بود را شکل داده بود. ناسیونالیسم کرد در کردستان اعراق بر بستر این جنایت هولناک صدام و دست بالا پیداکردن تعبیر ناسیونالیسم کرد از این وضعیت و تبلیغ روزانه آن در کردستان مشروعیت خود را کسب کرده بود.
از آنجا که بخش وسیعی از مردم زحمتکش در کردستان عراق علیه حکومت مرتجع صدام مبارزه کرده و تماما یا بخش زیادی از نزدیکان خود را از دست داده بودند، پس از گذشت بیش از دو دهه از این مسئله با یک تناقض در زندگی واقعی خود روبرو شدند. رژیم بعث از بین رفته بود، "حکومت خودمان" درست شده بود، آمریکا "دمکراسی" آورده بود و طبق این میزان از درک اکثریت مردم در این منطقه اکنون طبیعتا نوبت زندگی مرفه است!! اعتراض شروع شد و اینبار "حکومت خودمان" مورد حمله بی امان اکثریت مردم قرار گرفت. اگر حکومت در مورد 5000 هزار جانباخته هلبجه سخنی به میان می آورد، مردم در کردستان در مقابل، آمار بیش از 30 هزار کشته و سر به نیست شده زنان را جلوی حکومت قرار میدادند. باز این سوال در مقابل مردم بود که دلیل اصلی کجاست.
درون ناسیونالیسم کرد شکاف ایجاد شد و بخشی از این ناسیونالیسم دوباره خود را با این تعبیر که "ادارات و وزارتخانه ها و پارلمان" کارهای خود را به خوبی انجام نمی دهند بخش قابل توجه ای از مردم را فریب دادند. ناسیونالیسم معترض بواسطه رسانه هایی که در دست داشت بیشتر از خود "حکومت" خزعبلات دینی را پخش میکرد و مشغول فریب و کسب مشروعیت بود. هم "حکومت" و هم ناسیونالیسم معترض هیچ نفعی در ریشه یابی بیکاری، گرانی و فقر و نسل کشی زنان در این منطقه نداشتند و زمانی هم به آنها میپرداخت مثل دوم خردادیها در ایران به تعداد زنانی اشاره میکردند که در پارلمان هستند این درحالی است که گفته میشود 25 درصد از کرسیهای این پارلمان به زنان اختصاص دارد. اما مسئله اساسی این است که بنای سیاست گذاری در این کشور و همچنین در کردستان عراق بر سرمایه داری، قومیت و فدرالیسم و دین نهاده شده است. پس از برانداختن حکومت بعث، چون از قبل زاپاس صدام که عبارت بود از آخوندهای کراواتی و بدون کراوات موجود بود و بر کرسی قدرت نشانده شدند، اولین مسئله ای که در تدوین قانون اساسی این کشور مورد مناقشه بود مسئله زن و چگونگی پرداختن به این مسئله بود.
در تاریخ 27 اکتبر 2008 پارلمان کردستان عراق قانون تعدد زوجات را تصویب کرد. خیلی مضحک است، انگار این قانون میبایست جایگزین قانون دیگری می شد. این در حالی بود که قبل از تصویب این قانون برگرفته از کثافات دینی آمار کشته شدن زنان، خشونت علیه آنها بواسطه همین قوانین نانوشته و تصویب نشده سرسام آور بود. از طرفی دیگر این قانون حتی به مثابه جایگزین قانون حکومت بعث در زمان صدام هم نبود. ناموس و شرف، قوانین اسلامی و "کردایه تی" که همچون فرهنگ خود مردم به خورد آنها داده میشد٬ اینبار، دیگر قانونی شده بود و توسط اینها بیشتر از پیش به سوی جامعه خون می پاشیدند. زنان در چنین جهنمی افتادند. ناسیونالیسم و دستجات و باندهای سیاهی هم در عراق و هم در کردستان عراق اگر بر بستر نفرت پراکنی قومی و دینی شکل گرفته و مشروعیت میگرفتند و توانسته بودند با پاشیدن شیرازه جامعه از بالای سر اکثریت این جامعه خود را مسلط کنند و صفوف اکثریت این جامعه را پراکنده کنند٬ تدوین و تصویب قوانین ارتجاعی ضد زن نیز قرار بود که خصوصا علیه زنان به کار گرفته شود. این قوانین در صدد است به زنان بقبولاند که باید در همین جایگاه فلاکتبار و وحشتناک باشند. این قوانین پوسیده قرار است نصفی از جامعه کردستان و عراق را به خانه برده و زیر چادر و مقنعه دفن کنند. این قوانین میخواهد زنان را به حاشیه برده و صدای آنها را خفه کند. وقتی این قوانین تدوین، تصویب و تثبیت شدند آنوقت نوبت به تیراندازی به کارگران کارخانه سیمان "تاسلوجه" و دانشجویان و آخرین مورد واقعه 17 فوریه 2011 و کشته و زخمی شدن صدها نفر در شهر سلیمانیه و بقیه شهرهای کردستان رسید.
تمام هم و غم بورژوازی کرد بر سر مسائلی همچون فدرالیسم، تسلیح و بدست آوردن دل اقوام و قبیلهها و باندهای اسلامی، و بازگرداندن بعثیها به دستگاههای دولت بورژوازی متمرکز شده است. گفته میشود که ۵۰ تا ۶۰ درصد جمعیت عراق را زنان تشکیل میدهند و طبق منابع بورژوازی کرد اینها باید در خانه بمانند در تمام عرصه ها بی حقوق باشند و در اوج بیسوادی زندگی کنند. البته "ارمغان" ناسیونالیسم کرد تنها گریبان زنان عراق را نگرفته است بلکه خیل بیشماری از زنان کشورهای دیگر از جمله اتيوپی، اندونزی، فيليپين، بنگلادش و سومالی برای کار در ادارات و سایر بخشهای دیگر در کردستان عراق سرازیر شده اند که جز بی حقوقی تحقیر و تجاوز و سوء استفاده جنسی از جانب مسئولین خود حکومت چیزی نصیب شان نشده است. پایه های این "حکومت" خونخوار در نفرت پراکنی قومی، مذهبی و ضدیت با برابری طلبی و هجوم به زنان و قبولاندن قوانین ارتجاعی اسلامی است. "حکومتی" که نه برخواسته از خواست و اراده آزادانه و آرزوی اکثریت جامعه است بلکه باندها و کمپانیهایی که منشاء آن سیاست نظم نوینی جهانی آمریکا در اوایل دهه نود بود. حکومتی که نه تنها از قوانین پوسیده اش خون میچکد بلکه طبق آمارهای برخی از روزنامه ها صدها نمونه از تجاوز و سوء استفاده جنسی از طرف مقامات این حکومت دیده شده که مذهب و خرافات دینی آنها را پوشش داده است. تمام این احزاب و باندهای سیاهی و گروههای لمپن اسلامی کاملا در خدمت اشاعه فرهنگ مردسالار، عشیره ای و ضد زن قرار دارند که کشتن و سربه نیست و مثله کردن زنان تحت نام ناموس و فرهنگ "کردایه تی" بخش کوچکی از این ارمغانی است که ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق برای مردم آورده و به آن افتخار میکنند. قلاده دستجات مسلح لمپن اسلامی شریک در قدرت در دست ناسیونالیسم کرد قرار گرفته و با استناد به قوانین عشره ای قبیله ای فدرالیسم در کردستان، این گروههای مرتجع هر بار به بخشی از این جامعه حمله ور شده و آنها را هدف قرار میدهند. باندهای لمپن اسلامی و ناسیونالیسم کرد قتلگاهی را برای زنان در این جامعه درست کرده اند که هر روز در گوشه و کنار این جامعه دهها زن خودسوزی کرده و جان میدهند که هنوز هیچ آمار دقیقی از این تراژدی هولناک در دسترس نیست.
ناسیونالیسم قومپرست کرد در کردستان عراق و باندهای لمپن اسلامی از آنجا که در چنین شرایطی به قدرت رسیدند و محمل هیچ یک از خواسته های زحمتکشان و اکثریت این جامعه نیستند کاملا بی ربط به این جامعه میباشند. پارلمان کارتنى ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق که کعبه نخست بورژوازی کرد است مکانی برای تصویب قوانین ضد زن و قرون وسطایی است. در پارلمان بورژوازی مرتجع کرد کسانى نشسته اند که وظيفه شان حمايت و دفاع از منافع سرمايه داران کرد و باندهای لمپن اسلامی مردسالار است. دیپلوماسی و بده بستان بین این گروهها برای حفظ صندلیهای پارلمان و سلاخی کردن ابتدایی ترین حقوق زنان دو روى يک سکه اند. از طرفی بورژوازی کرد در پارلمان کردستان بین باندهای ضد زن به توافقات سیاسی میرسند و از طرفی دل باندهای بزرگتر از خودشان در پارلمان عراق که آنهم جنگلی از نوع همین پارلمان است را باید به دست بیاورند. چون از قبل بر سر این مسئله که قوانین وحشیانه اسلامی و دمکراسی بين باندها مبناى قوانین این کشور باشد به توافق رسیده اند. در این سیستم همچون تمام سیستمهای بورژوازی احزاب از بالای سر جامعه بده بستان میکنند و قوانینی که از این پارلمان بیرون میدهند به نام حقوق اکثریت مردم قلمداد میکنند. ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق نان، آزادی و امنیت این جامعه را به گرو گرفته و از طریق این فاکتورها صدای هر اعتراضی را خاموش میکند. بورژوازی کرد و تمام باندهایش طی مدت بیش از 20 سال از میزان درآمدی که از قبل فروش نفت هم در عراق و هم در کردستان به دست می آورند به فرعونهاى سرمایه دار در کردستان تبدیل شده و با پولهای هنگفتی که در این مدت از مردم دزديده اند٬ بخشی از مردم مختاج نان شب که دهه ها در فلاکت اقتصادی زندگی کرده اند را با خود همراه کرده اند.
حکومت ناسیونالیسم کرد تنها مسئله ای که در اولویتش قرار دارد ماندن در قدرت سیاسی از طریق تحمیل بی حقوقی و پایمال کردن ابتدایی ترین حقوق آحاد مردم و خصوصا زنان در کردستان است و آنهم متحقق نمی شود مگر با پاسداری منافع باندهای اسلامی هم در کردستان و هم در عراق. قوانین اجتماعی، سیاسی و قضایی دراین منطقه نه به مثابه بخشهایی از حقوق اکثریت مردم زحمتکش که گویا هر حزب بخشی از منافع مردم را نمایندگی میکنند بلکه نشانه بخشی از منافع این احزاب برای سهیم شدن در قدرت و برخورداری از ثروت این جامعه است. فدرالیسم که شکل حکومت عراق است جامعه را به هویتهای تراشیده و کاذب تقسیم کرده و همه را به جان همدیگر انداخته و تا زمانیکه چنین سیاست و نظامی در این کشور حاکم باشد مردم در این جامعه روی خوشی و رفاه را نخواهند دید. تصویب و اجرای قوانین پوسیده اسلامی٬ تحمیل فقر و فلاکت اقتصادی، خشونت، سوء استفاده جنسی از زنان، قتلهای بیشمار تحت نام "آتش سوزی"٬ که روزنامه های خودشان تحت این نام پخش میکنند٬ برای تحمیل عقب نشینی به هر جنبش آزادیخواه و برابری طلب و بقاى این حکومت است. از نظر این حکومت نباید زن آزاد باشد، به حقوق خودش آگاه باشد، جنبشی برای تحقق خواسته هایش برپا کنند و کسب سود بیشتر بورژوازی کرد دچار خللی شود. این حکومت باید روابط دیپلوماتیک خودش را با سایر باندهای عقب مانده ادامه دهد و زمانی این حکومت میتواند دل بقیه مرتجعین در پارلمان عراق را به دست بیاورد که این بخش از جامعه را به خاک و خون کشیده باشد و تا آن زمان در دیپلوماسی با بقیه مرتجعین بر رویشان باز است.
اما باید صف زنان آزادی خواه و برابری طلب که از زمان صدام حسین تا تولد صدامهای کردستان روی خوشی را به خود ندیده اند٬ صف خود را متحد، آگاه و متشکل کرده و تمام جریانات پوسیده قومپرست اسلامی را پس بزنند. باید جلوی خون پاشیدن این مرتجعین را سد کرد. باید آنها را با تمامی بند و بستهايشان افشا کرد.
در کردستان عراق احزاب و جریاناتی فعالیت سیاسی میکنند که آنها هم٬ با هر درجه کندی یا تندی در این راه٬ مشغول تمرین همین دیپلوماسی هستند که در بخش بعدی این نوشته به آن میپردازم. *